جدول جو
جدول جو

معنی قرعه زن - جستجوی لغت در جدول جو

قرعه زن
(پَ سَ لَ / لِ خوَرْ / خُرْ)
آنکه به قرعه فال زند. (آنندراج) :
قول سه کس نیست بین، پر استوار
شاعر و قرعه زن و اخترشمار.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قرعه زن
پانسه زن آنکه بقرعه فال زند
تصویری از قرعه زن
تصویر قرعه زن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرعه زدن
تصویر قرعه زدن
انتخاب تصادفی از طریق قرعه، قرعه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(پُتَ زَ)
کنایه از هرزه گرد و هرزه کار که به یک جا و یک کار قرار نگیرد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُرْ رَ)
قصبه ای از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 12000 گزی جنوب خاوری رزن و 9000 گزی خاور شوسۀ رزن به همدان. موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیر مالاریائی است. سکنۀ آن 3260 تن. آب آن از قنات و محصولات آن غلات، انگور، لبنیات، حبوبات، صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. تابستان از طریق امیریه اتومبیل میتوان برد. دبستان پسرانه و دخترانه، صندوق پست، درمانگاه، و حدود 60 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قُ صَ / صِ یِ زَ)
کنایه از آفتاب است. (آنندراج). رجوع به قرص زر شود
لغت نامه دهخدا
(قَ تَ / تِ زَ)
مرد دیوث. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
ریسندۀ ریسمان و غزال. (ناظم الاطباء) ، گشت زن. پرسه زن. آنکه بیهوده و بدون قصد از سوئی بسوئی رود. رجوع به چرخه زدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نعره زن
تصویر نعره زن
فریاد زن آنکه ببانگ بلند فریاد زند، جمع نعره زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرعه زن
تصویر مقرعه زن
تازیانه زن، کوبه نواز کاسه زن آنکه تازیانه زند، آنکه مقرعه نوازد
فرهنگ لغت هوشیار
قرعه انداختن: آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند (حافظ 125)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرعهزدن
تصویر قرعهزدن
پشک زدن پشک انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرعه زدن
تصویر مقرعه زدن
تازیانه زدن شلاق زدن، نواختن مقرعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
المتجوّل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
Prowler
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
rôdeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
徘徊者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
پرسه کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
পথচারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
mporomoko
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
배회자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
pengembara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
משוטט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
भटकने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
คนเร่ร่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
zwerver
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
vagabondo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
vagabundo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
徘徊者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
włóczęga
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
блукач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
Streuner
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
бродяга
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرسه زن
تصویر پرسه زن
merodeador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی